رفتن به تمرین یکی از تیمهای لیگ برتری همه چیز را روشن میکند. بازیکنانی که برخی سنشان کمتر از 25سال است، با ماشینهای لوکس وارد ورزشگاه میشوند و قدم به زمین چمن میگذارند. کمی آنسوتر، جوانانی ایستادهاند که با حسرت میلیاردرهای عصر مدرن را تماشا میکنند و آرزو دارند روزی بازیکن شوند. این دوگروه را تنها خط باریک کنار زمین جدا میکند. اما در دو سمت این خط باریک زندگی متفاوتی جریان دارد. آنها که در زمین چمن هستند، با قراردادهایی که ممکن است تا 700 میلیون تومان در سال هم برسد، میتوانند رفاه خود و خانوادهشان را تا آخر عمر بیمه کنند ولی برای جوانانی که این ور خط ایستادهاند رسیدن به این ارقام بیشتر به یک رؤیا میماند . پس آنها که جاه طلبتر هستند، تصمیم میگیرند خودشان را به هر طریقی به آن ور خط برسانند چرا که خوشبختی در زمین چمن است.
در سالهای نه چندان دور، اکثر پسر بچههای دبستانی در انشایشان مینوشتند که دوست دارند پزشک یا مهندس بشوند، ولی این روزها بیشتر آنها خواب این را میبینند که روزی بازیکن فوتبال شوند و عکسشان روی جلد نشریات چاپ شود.
افزایش تصاعدی مبلغ قرارداد بازیکنان در سالهای اخیر به قدری بوده که حتی بازیکنان سالهای نه چندان دور هم به موقعیت بازیکنان فعلی غبطه میخورند. یکی از بازیکنانی که تا 6-5 سال قبل در لیگ برتر بازی میکرد و حتی سابقه دعوت به تیم ملی را هم دارد، درباره بالا رفتن غیرعادی مبلغ قراردادها میگفت: «در آخرین سالهای بازیگریام، مبلغ قرارداد ما بین 50 تا 100میلیون تومان بود، ولی اگر الان بازیکن بودم، با 3سال بازی میتوانستم یک میلیارد درآمد داشته باشم».
طبیعی است که چنین موقعیتی، خیلیها را وسوسه میکند. اما اگر تیمهای لیگ برتری و تیمهای متمول لیگ یکی را در نظر بگیریم، تنها 600 یا 700 جای خالی وجود دارد و این امر، رقابت را بسیار فشرده میکند. از سوی دیگر سیستمی که باید استعدادهای جوان را غربال کند و بهترینها را به سمت تیمهای حرفهای بفرستد، معمولا درست کار نمیکند و خیلی از کسانی که شایستگی بیشتری دارند، پشت خط میمانند. اینجاست که یک واسطه میتواند نقش کلیدی داشته باشد و بازیکن جوان را به آن ور خط ببرد؛ به زمین چمن.
پیدایش واسطهها
فلسفه پیدایش واسطهها در فوتبال شبیه مشاغل جانبی است که پیرامون هر صنعت یا تجارت دیگری بهوجود میآید و براساس تقاضایی است که برای آن وجود دارد. مثلا وقتی تقاضا برای ورود به دانشگاه و قبولی در کنکور خیلی زیاد شد، آموزشگاههای زیادی بهوجود آمد و انتشار کتب کمکآموزشی رونق زیادی گرفت.
در دوران آماتوری فوتبال ایران، سفارشکردن یک بازیکن به یک تیم کار چندان مهمی محسوب نمیشد چراکه پول زیادی در کار نبود. با حرفهای شدن فوتبال و بالا رفتن مبلغ قراردادها بود که برخی به این فکر افتادند که میتوانند از راه واسطهگری، درآمد خوبی داشته باشند. این تولد شغل جدیدی بود که میتوانست در حد یک بازیکن حرفهای درآمد داشته باشد، بدون اینکه مثل او مجبور شود هر روز تن به تمرینات طاقت فرسا بدهد.
بهطور طبیعی کسانی متوجه این موقعیت شدند که اطراف فوتبال بودند و میتوانستند از رابطههایی که دارند برای رسیدن به هدفشان استفاده کنند. در این تجارت جدید مبالغ جا به جا شده به قدری بالاست که ممکن است هر کسی با هر پستی بخواهد به آن وارد شود.مثلا یک مربی که معمولا نقش زیادی در انتخاب بازیکنان تیم دارد، ممکن است با سهیم شدن در بخشی از مبلغ قرارداد یک بازیکن، او را به تیمش ببرد. بهجز اعضای کادر فنی، افرادی که در باشگاه مسئولیتهای غیرفنی دارند هم میتوانند بازیکنی را به مربی پیشنهاد کنند و در درآمد او شریک شوند؛ این شامل هر عضو این تشکیلات در هر ردهای میشود و ممکن است با آگاهی سایر اعضا یا بدون آن صورت بگیرد. مثلا به تازگی خبری منتشر شد که رئیس آکادمی یکی از باشگاههای پرطرفدار از جوانان خواسته بود، 10میلیون تومان بهعنوان ورودی بپردازند و در پاسخ اعتراض والدین نیز گفته بود که قرار است این مبلغ صرف هزینههای باشگاه شود. البته اکثر کسانی که به دلالهای فوتبال شهرت دارند، عضو هیچ باشگاهی نیستند. آنها با توجه به روابطی که با برخی از مربیان یا اعضای پرنفوذ باشگاهها دارند، مسیر انتقال یک بازیکن به یک باشگاه را هموار میکنند؛ اگر چه همه وعدههای این دلالان بازیکن جوان را به آرزویش نمیرساند؛گاهی اینها تنها سرابی است که به جای اینکه بازیکن را به زمین چمن رؤیایی برساند، او را برای همیشه از فوتبال،( ورزش مورد علاقهاش) فراری میدهد.